بازوبند کاپیتانی فوتبال

تاریخچه جالب پیدایش بازوبند کاپیتانی در فوتبال

بازوبند کاپیتانی امروزه در فوتبال نه فقط یک پارچه بر بازوی رهبر و نفر اصلی تیم، بلکه شکوه و پذیرش ترس ها و شرایط است. یک کاپیتان در تیم فوتبال باید تمام آنچه که در زمین رخ میدهد، چه از سمت تیم خودی و چه حریف و داروی را نظارت و تحت کنترل داشته باشد. بی شک در برخی دهه ها و حتی تا امروز نیز کاپیتان تیم نقشی فراتر از یک بازیکن را دارد. در واقع علاوه بر تمرکز و تجربه بالا، باید بتواند در شرایط مختلف تیم را به خوبی رهبری و از فشار روانی آن بکاهد. البته که در برخی صحنه باید برای گرفتن حق تیم خود اعتراض یا حتی فریاد بزند. اما اینکه این بازوبند از کی و کجا آمده است، شاید بسیار جالب باشد. چرا که در فوتبال های قدیمی حتی زمان قهرمانی انگلیس در جام 1966، بازوبندی بر دستان بابی مور نمیبینید.

پیدایش بازوبند کاپیتانی فوتبال

ایده شکل گیری استفاده از بازویند کاپیتانی

اگر به تاریخچه فیفا و حتی یوفا سری بزنیم، در این مورد چیز خاصی دستگیرمان نمیش ود. در واقع اکثر مسئولان قدیمی این دو نهاد نیز از وجود چنین قانونی بی اطلاع هستند. چرا که هیچ اجباری برای انتخاب یک فرد به عنوان کاپیتان در قوانین فوتبال وجود ندارد. بلکه آن ها اعتقاد دارند که بازوبند کاپیتانی فوتبال از برنامه ریزی بازی ها نشات گرفته است. از آنجایی که اکثر قوانین و شکل و شمایل فوتبال امروزی از بریتانیا آمده است، اما گویا این بازوبند از این کشور نیامده است. چرا که طبق برخی شواهد اولین بار آندری زازرویف که عضوی از تیم دیناموکیف در سال 1954 بود، بازوبند به دست خود بست. همچنین طبق تصاویر، برونو بولکی ایتالیایی نیز دیگر بازیکنی بود که زمان دست دادن با بابی چارلتون در فینال جام جهانی زیر 18 سال 1958، بازوبند داشت.

البته این مورد شاید بیشتر در کشور ایتالیا رواج داشت. چرا که برای فصل فوتبالی 50-1949 سری آ مسئولان برگزاری به تیم ها اطلاع دادند که کاپیتان های هر تیم باید مشخص و باید بازوبند به بازو ببندند. البته که این تاریخ را نیز نمیتوان تاریخ دقیق استفاده از بازوبند کاپیتانی بیان کرد. اما طبق برخی شاهد میتوان حدس زد که در همان زمان ها بود که استفاده از این مورد، در بین تیم ها رواج پیدا کرد. البته بعدها الکس جکسون از موزه ملی فوتبال، تاریخ تخمینی استفاده از بازوبند را اواسط دهه 1980 اعلام کرد. جایی که احتمالا از فصل 86-1985 استفاده از بازوبند به طور رسمی اعلام شده است. همچنین یک مقاله از آبردین اسکاتلند موجود است که در آن اعلام شده که کاپیتان ها برای درک شرایط حساس، از فصل آینده باید بازوبند داشته باشند.

جورج کورتنی، یکی از سرنخ های بازوبند

جورج کورتنی سرنخی در رابهط با بازوبندهای فوتبال

جورج کورتنی که یکی از داورهای کهنه کار فوتبال است، در دهه های 1970 و 80 به امر داوری مشغول بود. سال هایی که استفاده از این بازوبندها رواج بیشتری پیدا کرد. و به اعتقاد بسیاری در این سال ها بود که بستن بازوبند کاپیتانی، به یکی از الزامات فوتبال تبدیل شد. او که کماکان حافظه خوبی دارد، در این مورد نظرات جالبی دارد. به اعتقاد کورتنی پیش از اینکه بازوبند کاپیتانی برای داوران سود داشته باشد، برای تماشاگران بهتر بود. چرا که در آن زمان این کار برای این بود که داور بتوند به راحتی کاپیتان تیم را پیدا کند و از او بخواهد بازیکن خودی را توجیه یا آرام کند. البته که کورتنی در این زمینه میگوید هیچ وقت از این کار با کاپیتانی صحبت نکردم. البته که با این حال کورتنی نیز نمیتواند تاریخ و یا دیدار دقیقی را برای پیدایش این بازوبند بیان کند.

حتی در سال های اخیر و این روزها نیز معرفی یک نماینده در داخل زمین برای تیم ها مهم است. نماینده ای که مراسم پیش از بازی را آغاز کرده و در مواقعی نقش رهبری تیم را برعهده میگیرد. این امر برای هواداران و همچنین در بحث داوری نیز میتواند کمک کننده باشد. عاملی که در گذشته و زمانی که چندان بستن بازوبند اهمیت آنچنانی نداشت و به نوعی استفاده نمیشد نیز وجود داشت. اما با استفاده از این تکه پارچه ها، هویت و نقش افراد اهمیت بیشتری به خود گرفت. در هر صورت جورج کورتنی داور مشهور و قدیمی با بیان تقریبی زمان استفاده از بازوبند، سرنخ مهم تر دیگری داد. و آن هم معرفی یک سرنخ دیگر به نام پل ترویلیون، هنرمند قدیمی آمریکایی.

ترویلیون و راز استفاده از بازوبند کاپیتانی

داستان شکل گیری استفاده از بازویند کاپیتانی در فوتبال

این هنرمند که در دهه 1960 در کشور آمریکا کار میکرد، برای دیدن به یکی از بازی های بیسبال در آن سال به استادیوم میرود. آتش بازی و جذابیت های بازی بسیار بیشتر از فوتبال بود. زمانی که او به انگلیس میرود، به دان روی میگوید که تیم لیدز او میتواند بهتر کار کند. و به نوعی میتوند بیشتر به چشم هواداران بیاید. به همین خاطر او شروع به طراحی جوراب هایی کرد که بر روی آن ها شماره بود. که در زمان گرم کردن بازیکنان آن ها را میپوشیدند. سپس با امضا آن ها و به همراه یک توپ، بازیکنان آن ها را بهسمت جمعیت پرتاب میکردند. همچنین بازیکنان گرمکن هایی به تن داشتند که نام خود بر روی آن ها ک شده بود. این کار جواب داده بود و جمعیت بسیار ذوق کرده بودند و به نوعی به وجد آمدند.

ترویلیون میگوید که افراد زیادی امینان دارند که من ایده بازویند کاپیتانی فوتبال را عملی کردم. چرا که وقتی در استادیوم به ترکیب یک تیم نگاه میکردم، با خودم میگفتم خب الان چه کسی رهبر تیم است؟ پیش از فینال جام حذفی سال 1972 بود که در بازی لیدز مقابل آرسنال، ترویلیون خواست تا این ایده را اجرا کند. در واقع به دلیل اینکه اتحادیه قصد داشت از تیم های با سابقه این جام به بهانه جشن صد سالگی این جام تقدیر کند، فرصتی برای خودنمایی بازیکنان پیش از انجام بازی نبود. به همین خاطر او با پارچه ای تیره و سفید که حرف اول کاپیتان بر روی آن نقش بسته بود به سمت بیلی برمنر رفت. اما برنفر از این کار امتناع کرد چرا که میگفت این کار تمرکز او از فوتبال را میگیرد. اگرچه ترویلیون تلاش کرد، اما این ایده در آن سال عملی نشد.

ایده بستن بازوبند با مدیر آدیداس

استفاده از بازویند برای معرفی کاپیتان هر تیم

پس از اینکه ترویلیون نتوانست ایده خود را در یکی از بازی های مهم فوتبال انگلیس عملی کند، در فرانسه به هوست داسلر مدیر اجرایی آدیداس در میان گذاشت. شاید بازویند کاپیتانی فوتبال برای روی در تیم لیدز که یک فرد فوتبالی بود، جذاب و جالب بود، اما برای هوست این فرصت از جنبه برندینگ و تجارت جالب آمد. به همین خاطر هوست خواست تا بیشتر از فوتبال و البته تیم لیدز بداند. همین امر سرآغازی شد تا بایکنان ترغیب به استفاده از این بازویندها شوند. به همین خاطر از این تاریخ و این بازی ها از دوران اصلی برای استفاده از بازوبندهای کاپیتانی یاد می شود.

بعدها ترویلین در این مورد گفت که بی شک فرانس بکن بائر اسطوره آلمانی فوتبال، یکی از افرادی بود که تاثیر زیادی در رونق این بازوبند داشت. چرا که در آن زمان با اینکه بازوبندهای استفاده شده همواره ساده و یک رنگ بود، این بازیکن به همراه یوهان کرایوف فقید، از بازویندهای کش دار و سه رنگ استفاده میکردند. رفته رفته بازویند کاپیتانی فوتبال نه فقط یک پارچه بلکه تبدیل به یک نماد برای بازیکنان مهم هر تیم شده بود. که دیگر با افتخار آن را بر بازو میبستند. ترویلیون در مورد خودش میگوید من نه فقط یک آدم عادی، بلکه یک اسطوره در این زمینه برای خودم هستم.

دیدگاهتان را بنویسید